Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for مارس 2008

گرد باد من !

گاهی نسیم دلنوازی بودی که تنم را نوازش میدادی ! و گاه طوفانی که تمام وجودم را در هم میکوبیدی ! چه سکوت سخت و جانفرسایی ….! نه نسیمی ….. نه طوفانی ….!

 تمام وجودم گرد باد میخواهد …. بچرخ دورم … بپاشان وجودم ….ببر مرا با خود به قعر اسمان …! اندکی با تو باشم بس است مرا ….! بعد هر کجا خواستی پرتم کن …! دیگر هیچ نمیخواهم ……هیچ !

Read Full Post »

لعنتی بسوزان !

لرزم گرفته ! اتش بزن این بازمانده از جسم حقیرم را …. بسوزان لعنتی روح نا ارام سر کشم را … اتش بزن …اتش بزن ! بخدا اتش جهنم تو بهشت برین است برایم … بسوزان …. بسوزان … من در این اتش شکوفه میزم …. نفس میکشم … جوانه میزنم … لعنتی بسوزان ….با توام ! با توام سنگدل ! من محتاجم …. حقیرم نکن چون سفله گدایان خیابانی به التماس … ببین مرا ! نگاه کن در چشمان … بسوزان …. ترابخدا بسوزان … با توام ! ای لعنت به تو …. لعنت به تو …. کجا میروی … بمان … !

Read Full Post »

من خیلی کم عصبانی میشم ! اما بجاش خیلی زیاد غمگین میشم ! نمیدونم این خوبه یا بد …. امروز بدجوری عصبانی شدم ! یادم نمیاد اخرین بار کی اینقدر عصبانی شده بودم … ! کاش تو بودی … تو ابی روی اتش ! تو افتابی در زمستان ! سردم شد … بتاب لعنتی … بتاب دیگه !

Read Full Post »